menusearch
gholamimahmood.ir

سفرنامه کوه های ایران

من محمود غلامی هستم

ایمیل : gholamimahmood12@yahoo.com
شماره تماس : 09122181205

سه شنبه دوم شهریور ۰۰
(0)
(0)
سفرنامه کوه های ایران

سفرنامه ایران

 

سه سال پيش به اصرار بعضی از دوستان نزديکم موافقت کردم شرح زندگی خود را به رشته تحرير درآورم. کار ساده ای نبود چرا که نمی‌دانستم از کجا شروع کنم، از دوره کودکی که سراسر سختی و گرفتاری بودم برای پدرم و مادرم يا از دوره نوجوانی، که پر بود از شور و هيجان انقلاب و بعد هم جنگ و حضور اين نوجوان در مناطق جنگی و چه خاطره هايی و چه حماسه هايي که من در ميانش بودم، و يا دوه جوانی که سراسر کار و تلاش بود و سفر به نقاط دور کشور و خارج از کشور که سهمی از زندگی من را تشکيل می‌داد و آنقدر اين سفرها زياد بود گاهی طولانی که خاطرات برايم جابجا می‌شوند و اکنون در سن سی و هفت سالگی احساس می‌کنم پير شده ام و وقت آن است که مثل پدربزرگها روی صندلی راحت بنشينم و از سفرهايم برای فرزندان و دوستان و آشنايانم بگويم. خاطرات بس زيبا و گاه بسيار لطيف که هر وقت آنها را مرور می‌کنم تشويز می‌شوم و گاهی اشک از گوشه چشمانم فرو می‌ريزد و دانه ای را در زير پايم سيراب می‌کند. بالاخره تصميم گرفتم که از سفرهايم بنويسم از خاطرات کوهنوردی هايم و صعودهايم که سراسر بود از شور و حال و هيجان و پاکی و صداقت، صداقتی که وصف ناپذير است و رنگ آبی آن زيباترين رنگ دنياست و به همين خاطر آسمان هميشه با انسان صادق است. آسمان هيچگاه به انسان دروغ نمي گويد و ندايش ندای حق است و ما به او نگاه می‌کنيم بدون هيچ تشريفاتی و بدون هيچ تملقی چرا که هميشه تشريفات جانشين محبت قلبی می‌شود و امروز از اين جهت مردم به هم احترام می‌گذارند که نمی‌توانند همديگر را دوست داشته باشند. اما ..

 

 

دانلود کامل سفرنامه 1

 

 

 

نوشتن سفرنامه

اون موقع رئیس فدراسیون آقای اصف بودند و ایشون که از دانشجویان پیو امام بودند همیشه می‌گفتند من از کوهنوردی سررشته ای ندارم.
کلا دو سال بعد از انقلاب فدراسیون چند رئیس عوض کرد که اوایل انقلاب آقای استاد اخوان بودند. بعد از ایشون آقای آقایی بودند که ایشون هم گفتند من اطلاعات کوهنوردی ندارم بعد از ایشون اقای خنجی یه مدتی رئیس فدراسیون شدند که از نقشه برداران اداره جغرافیا بودندو به کوهنوردی علاقه زیادی داشتند که هنوز هم دوستان از نقشه های کوهنوردی شون استفاده می‌کنند. بعد آقای آصف که ایشون انسان بسیار خوبی بودند ولی به خاطر مشغلات زیادی که داشتند و خودشون هم می‌گفتند که کاری رو بلد نیستم نمی‌تونم قبول کنم بعد از ایشون آقای آقاجانی پیشنهاد و انتخاب شد.
من پرسیدم.
شما آقای آقاجانی رو از کجا می‌شناختید؟
استاد گفت: البته این رو گم همینطور که دائماً رئیس فدراسیون عوض می‌شد ساختمان فدراسیون هم تغییر می‌کرد یه مدت تو خیابون سپهبد قرنی نزدیک پل کریم خان بود، یه مدت تو ساختمان شهید شیرودی بود، یه مدت به پارک شهر کاخ ورزش رفت و بعد از اون اومد به خیابون حجاب تو همون ساختمان حجاب. آقای آقاجانی هم در خیابان حجاب بود و جلسات در اونجا شکل گرفت و میشه گفت نوع جدید کوهنوردی در آنجا شکل گرفت.به همین ترتیب بچه های علاقمند و جدید، پیر و جوان همه اومدند و زیر پرچم فدراسیون جمع شدند و شروع به فعالیت کردند. مثلاً ....

 

 

دانلود کامل سفرنامه 2

 

 

 

سفرنامه کوتاه

پسر بچه که بعداً فهمیدیم اسمش احمد گفت: خانه پدربزرگمان.
گفنم : می‌خواهید شب عید اونجا باشید.
گفت: ما هر سال شب عید میوه و شیرینی می‌گیریم و به خونه بزرگ فامیل که پدر بزرگمان است می‌رویم.
گفتم: خونه پدربزرگتان کجاست؟ با لهجه شیرین یزدی گفت: یه کم پایین تر الان می‌رسیم.
خانه پدربزرگ درست جایی بود که ما در کنار دیوارباغش ماشینمون رو پارک کرده بودیم. وانت در کنار باغ جلوی ماشین ایستاد و ما از ماشین پیاده شدیم. پیرمردی با موها و محاسن سفید در جلوی درب باغ روی چهارپایه ای نشسته بود و غرق در افکار خود، که با دیدن ما افکارش از هم گسخته شد از جا برخاست و به طرف وانت و با سلام و اشاره به راننده وانت و خانمی که در کنارش نشسته بود به پشت وانت جایی که با بچه ها نشسته بودیم آمد و نوه هایش از پشت وانت به آغوشش پریدند و او در نهایت مهربانی آنها رو غرق بوسه می‌کرد. اون پیرمرد چقدر شبیه خواب دوران کودکی ام بود، خوابی که من همیشه می‌دیدم. مردی با محاسن بلند و سفید، ابروان پر پشت و چهره ای روشن و نورانی با خنده هایی که همیشه باعث می‌شد ناخودآگاه چشمهایم پر از اشک بشه .
استاد که تغییر حالت من رو متوجه شد گفت: چی شد یک دفعه حالتت تغییر کرد .
گفتم: هیچی یاد خواب کودکی ام افتادم.
ما به پایین امدیم و پیرمرد ...

 

 

دانلود کامل سفرنامه 3

 

 

داستان سفرنامه

اوایل اردیبهشت سال 1381 باتفاق 4 نفر از دوستان بنامهای آقایان رضا شیری، محمد نوری، مهدی زاده و آقای عرب به سرپرستی استاد نظریان به وسیله هواپیما به سمت زاهدان حرکت کردیم در حالی پا از پله های هواپیما پایین گذاشتیم که باد گرم و سوزانی صورتهایمان را نوازش می‌داد. من گفتم: مهماندار گفت: 28 درجه ولی انگار بیش از 50 درجه حرارت داره. اقای شیری گفت: چون هوای شهرمون خیلی سرد بود به خاطر همین اینجا به نظر خیلی گرم می‌یاد. محمد نوری که مشغول درآوردن جلیقه اش بود گفت: اینجا باید با آستین کوتاه گشت. من گفتم: اینجا که اینطوره وای به حال سمت خاش و قله فکر می‌کنم این سفر از اون سفرهاست که آب پز می‌شیم.
استاد نظریان که در حاشیه می‌خندید گفت: حاضرم شرط ببندم که امشب هر چی لباس گرم دارید بپوشین و باز هم گرمتون نشه.
همه به سالن فرودگاه رسیدیم و خیلی سریع از آنجا گذشتیم. در محوطه فرودگاه یک ماشین دربست گرفته و عازم شهر زاهدان و اداره تربیت بدنی شدیم. در ماشین بحث بر سر این که ...

 

 

دانلود کامل سفرنامه 4

 

 

قله دنا قاش مستان

رشته کوه دنا قسمتی از سلسله جبال زاگرس است که حدود 70 کیلومتر طول و حدود 40 قله بالای 400 متر دارد. که از مشهورترین قله آن می‌توان حوضی دال با 4350 متر حرا غربی 4300 متر حرا شرقی 4310 متر مورگل 4420 متر و بلندترین آن قاش مستان با 4550 متر را نام برد. گروه پنج نفره ما یعنی من، آقای نوری، آقای رضا درستی، استاد نظریان و خانم ل.س تصمیم گرفتیم که قله قاش مستان را صعود کرده و از آنجا به حوض دال رفته و از روستای سی سخت بازگردیم. به همین جهت ساعت 4 بعدازظعر سوار اتوبوس سمیرم شده و براه افتادیم. همیشه در برنامه هایی که با اتوبوس یا سواریهای محلی مسافرت می‌کنند نمی‌توانند درست پیش بینی خیلی چیزها را بکند مثلاً اینکه ما در ساعت 6/2 بعداز نیمه شب به سمیرم رسیدیم. واقعاً نمی‌دانستیم باید چه کنیم ...

 

 

دانلود کامل سفرنامه 5

 

 

گالری تصاویر محصول
 سفرنامه پنجم کوه های ایران
 سفرنامه چهارم سفر به کوه های ایران
 سفر به کوه های ایران
سفرنامه کوه های ایران
 سفرنامه کوه های ایران
تصاویر
بیشتر
نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر